loading...
عشق دروغ
تنها بازدید : 0 دوشنبه 30 دی 1392 نظرات (0)


 حرف دلت را امروز بگو ،

اگر امروز گفتی، میشود “حرف دل” …
اگر نگفتی، میشود “درد دل” …

 

ای کـــــــــــــــــــــــــــاش..

نقــــــــــشه ســـــــــــرزمـــــــــــینم

به جـــــــــــــــای گــــــــــــــــــربه سگـــــــــــــــــــــــ بـــــــــــــــود
تامـــــــــــردمــــــــــــش به جـــــــــــای ایــــــــــن هــمه خیِـــــــــانت
کـــــــــــمی باوفـــــــــــــــابودنــــــــــــــــــد...

به  سَلامَتیِ اون دُختَرایی که وَقتی باهات میان بیرون خودِشونَن،

 

هَمونایی که یه خَروار آرایِش نِمیکُنَن چون خُودِشونُ قَبول دارَن،
 
همونایی که مُدِلِ ماشینِت یا داشتَن و نَداشتَنِ ماشینِت بَراشون
 
مُهِم نیست !
 
چون خُودتُ میخوان نَه هیچ چیزِ دیگه ای،
 
هَمونایی که کَتونی میپوشَن چون بَراشون اِختِلاف قَدِشون
 
باهات مُهِم نیست،
 
هَمونایی که اونقَدر شُعورِشون میرِسه که میس نَندازَن و گِدایی
 
شارژ نَکُنَن،
 
هَمونایی که کِلاسِ اَلَکی نِمیذارَن،نَقش نِمیخوان بازی کُنَن،
 
آره،هَمین دُختَران که حَتی اَگه خِیلیَم کَم باشَن اَما بازَم دُختَرایی
 
هَستَن که خِیلی اَرزِش دارن

 


 

چقــــــ ـــــــدر سخــــ ــــته


کسی رو که دوستش داری نتونی بهش بگی که دوستش داری وچقدر

بده که کسی تورو دوست داشته باشه واینو نتونه بهت بگه
چقـــــــــدر سخـــــــــــته

تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید وبجاش یه

زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد زول بزنی و بجای اینکه

لبریز کینه و نفرت شی حس کنی که هنوز هم دوسش داری


 خیلی وقته نوشته هام روی دیوار این خراب شده حک نشده …

خیلی وقته که دلتنگ نوشتنم ولی نمیشه نوشت

خیلی وقته دنیا دیگه آنقدرها هم بر وفق مراد نیست … بر وفق ما هم ! هم

خیلی وقته بیخیال این قلب لعنتی که بهونه میگیره و با درد فریاد میکشه به جای زبان نداشته اش شده ام

خیلی وقته مست نشدم ، از هیچ چیز … نه با شراب ، نه با خودم ، نه با روزهای خوش

 نه حتی به قول “بعضیا” با یک لیوان چای

دلم برای یک نفر که آنقدرها هم نزدیک نیست تنگه ، برای دستهایش ، نگاهش

هوسه سیگار دارم ! شایدم هم ویار دارم ! آخر آبستنه خاطرات ریز و درشتم

می دونی ! آدم وقتی به یک نفر قول بده و زیرش بزنه نامردیه ، وقتی به دو نفر قول بده و زیرش بزنه خیلی دگه نامردیه ! وقتی به خودش قول بده و زیرش بزنه اسمش می شه حماقت ، بزدلی

راستش رو بخواهی دیگه سیگار نمی کشم ! خیلی وقته …فقط گاهی غم هایم را دود میکنم

من هنوز نمیدونم چرا تلخی شراب دلپذیره ، چرا آدمها مست می شن تا دنیا یادشان بره ولی دنیا بدتر یادشان میاد ! چرا سیگار آرومت میکنه … چرا گاهی یک کلمه آنچنان فشاری به قلبم می آورد که پاهایم سست می شود

هووووف

شاید خدا هم وقتی می‌خواست آدم را بیافریند مست بود ! توی مستی راستی ها برایش تعریف کرد اما یادش رفت بگوید از تلخی … از دردها و غم ها و سختی ها … دلم یک مستیه بی پایان میخواهد


یـه وقـتهـایـی دلـتـــ مـیـخـواد یــه پـــرانــتـز بــاز کـنـی کـسـى کــه دوسـش داری رو بـــذاری تــوش !

بــعـد پــرانـتــز رو بـبــنـدی ،کـه مـبـادا دسـت احـــدالـنـــاسـی بـهـش بـرسـه . . . !

و یــه جــایــی دلــتـــ مـى خـــواد دسـتــشو بــکـشـی . . .

نـــگـهش داری . . .

صــورتــش رو مــیـون دســتـاتــ مــحکـم بــگـیـری

بــگـی : بــبـیـن . . . !

مـن دوستـتــ ♥ دارم.

 

 

حوصله ام برفی ست!

با یک عالمه قندیل دلتنگی,

از گوشه های دلم آویزان!

آهای!

کافی ست ” کمی “ها  کنی که ” آب”شوم!…

 


گاهی بدون گریه ، بغض ، داد و هوار ؛ با غرور باید قبول کنی که فراموش شده ای و بروی دنبال زندگی ات


 


به همین سادگی اتفاق می افتد
می آید
و توی قــــلــــــبــــــت آرام می نشیند
و دیگر هیچکس را
نمی بینی
حالا...
تـــــــــــــو
اسمش را هرچه می خواهی
بگذار...

جمعه 3 آبان 1392برچسب:,

 ღ گفت : پای رفتن نـدارم ، راست می گفت !!! بـــا ســر رفـــــت 

 

 

 

باز باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر

باز باران بی ترانه دانه دانه بر بام خانه

یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم

می دریدم قلب خود را

دور می گشتی تو از من

با دو چشم خیس و گریان

می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه

پر بهانه زود برگردی به خانه

یادت آید هستی من آن دل تو جار می زد

این ترانه باز باران باز می گردم به خانه

 گاهی آدمها تورواحمق فرض میکنن

تومیشوی توپ زندگیشون

ازهرجا کم میارن 
ازهرکی عصبانی هستن
باتمام توانشون بهت ضربه میزنن
زخمیت میکنن
بعد که حالشون خوب میشه یادشون میوفته که 
تویک انسان بودی نه توپ

ازاینجا به این آدما اعلام میکنم که براشون متاسفم
 



 یادت باشد دلت که شکست،سرت را بالا بگیری…


تلافی نکن،فریاد نزن،شرمگین نباش

دل شکسته،گوشه هایش تیز است

مبادا دل و دست آدمی که روزی

دلدارت بود،زخمی کنی به کین

مبادا که فراموش کنی،روزی شادیش آرزویت بود

صبور باش و ساکت….

 




 
 

 


 
 
 
راهــ کـِـﮧ میـروے
 

عَقــَـب میـمــانَــم•••

 

نـَه بـَـرای اینـکـِـﮧ نـَخواهَـم با تــُـ[♥]ــو هـَـم قــَـدم باشَـم

 

میـخواهـم پا جاے پاهایـَـت بگــُـذارَـم

 

میـخواهـَـم مـُـراقبـَـت باشَم

 

میـخواهـَــم رد پایـَـت را هیچ خیابانـے در آغوش نکـِـشـَــد

 

تـــُـ[♥]ـو فــَـقـَـط بـَــراے مـَـنے•••



 خدایـــــــــــا آسمانت چه مزه ایست ؟؟؟

من که فقـــــــــط زمین خوردم ....

 

 

نمی نویسم …

کــه کـلـمـات را الــوده نـکـنـم بـه گـنـاه…

گـنـاهـی کـه از ان مــن اسـت…

نمی نویسم …

تـا سـکـوت را بـیـامـوزمـ….

نـمـی نـویـسـمــ….

تـا احـسـاسـاتم را مـحـبـوس کـنـمــ….

تـا نـخـوانـی…

نـدانـی….

کـه چـه مـی گـذرد ایـن روزهـا بـر مــن!!

مـی خـنـدمــ….

تـا یـادم بـمــانـد…

تـظـاهـر بـهـتـریـن کـار اسـت…!

تـا یـادم نـرود…

کـه دیـگـران مـرا خـنـدان مـی خـواهـنـد…

تـا یـادم بــمــانـد مـن دیـگـر ان مهرداد سـابـق نـیـسـتـمــ…

شـکـسـتـه امــ….

روزهـای زیـادی اسـت کـه شـکـسـتـه امــ….

ان زمـان کـه لـب بـه شـکـوه بـاز کـردم و گـفـتـم خـسـتـه امــ….

و ان هــا یـکــ بـــه یــکـــ رفـتـنـد…

خـسـتـگـی هـایـم را تـاب نـیـاوردنـد…

و اکــنـون ایــن مـنـمــ!

هـمـان مــهــــرداد دلـتـنـگـی کــه دلـش مـدام شــور مـی زنــد!

بـگــذار نـنـویـســـمــ…

مــن…

لــبــخـنـد مـی زنــمــ….

تنها بازدید : 2 دوشنبه 30 دی 1392 نظرات (0)


 آدرس بدم تشریف بیارید یه چای دور هم بزنیم!!          قلم کاغذ دستت باشه بگم...          سر همون خیابونی که دخترای شهرم واسه یه شب جای خواب، منتظر یه ماشین شاسی بلندن!!          همون ماشینی که حاجی با دور زدن مکه خریده واسه پسرش!!!!          اون خیابونو مستقیم بیا ولی چشماتو ببند!!          باز که باشه دلت سنگ میشه!!          عادی میشه واست که سر چهارراه محلمون دختر9ساله داره میرقصه وپدرش داره دف میزنه  واسه اون هزار تومنی که تو بهش نمیدی!!!          مستقیم بیا وهفت هشت تا دختر بچه ای که دستشونو به سمتت دراز کردنو رد کن!          بیا سر کوچه ای که یه مرد پنجاه ساله تا کمر خم شده توی سطل زباله!!!دیدیش؟؟؟          اون کوچه رو بپیچ بیا تووو!!!          میرسی به یه خونه ای که یه زن21ساله واسه اینکه عاقبتش مثل دخترای سر خیابون اولی نشه، داره رختِ همون حاجی رو میشوره که واسه پسرش ماشین شاسی بلند خریده!!!          نه اینکه حاجی لباسشویی نداره! نه!!! داره، ولی از شماچه پنهون حاجی دلش گیر این دخترس!! باخدا عهد کرده تاوقتی که یه شب با این دختره نخوابیده، رختاشوبده اون بشوره!!!!          رسیدی مشتی؟؟؟؟          بشین پای سفره دلم، چایی خونه ی دل من از قهوه ی اصل فرانسه هم تلخ تره!!          بزن داداشم!!!!          بزن خواهرم!!!!!          نوووووووووش جوووونت!!          یه چایی که این حرفا رو نداره..........          دخترای گل، اگه یه پسر واقعا دوست داشته باشه، بدون نیازشم دوست داره....          مگه شیرین نیاز فرهاد رو تامین کرد که فرهاد عاشقش شد؟          خودتو دریاب، اینجا ساده باشی رو دست خوردی....          دوست داشتن رو خواهشا کثیف نکنید....          آقا پسر گل، نیازتو با حرفای قشنگ، پوچ و عشق بازی تو کت دختر نکن که فکر کنه واقعا دوستش داری....          مرد باش، نه نامرد!!!!!!

تنها بازدید : 1 دوشنبه 30 دی 1392 نظرات (0)

 

دلتنگی یعنی،

فاصله ای که با هیچ بهانه ای پر نمی شه


دلتنگی یعنی،
عکسایی که نگاه کردن به اونا،

رویاهات رو خیس می کنه


دلتنگی یعنی،
بغضی که باهاش کلنجار میری تا یهو نشکنه

 

دلتنگی یعنی،
اس ام اس هایی که فرستاده نمی شه،

نوشته هایی که ثبت موقت می شه


دلتنگی یعنی،
لحظه هایی که با خودت زمزمه می کنی

" حتا دیگه اومدنت،بهم کمک نمی کنه "


دلتنگی یعنی،

             امروز ...

تنها بازدید : 1 دوشنبه 30 دی 1392 نظرات (0)

 

براے دل خـــودم مے نویسم ...

براے دلتنگــے هایــم

براے دغدغــہ هاے خـــودم

براے شانہ اے کہ تکیہ گاهــم نیستــــ !

برای دلے کہ دلتنگم نیست ...

براے دستے کہ نوازشگــ ـــر زخـم هایم نیست ...

براے خودم مے نویســـم !

 

 براے خـ ـودم کہ اینقـــدر تنهاستـــ !.!.!.!

تنها بازدید : 1 دوشنبه 30 دی 1392 نظرات (0)


كاش

 یادت باشد غم برای خوردن زیاد داشتم...

 

 تو هم برایم لقـمه گرفتی!!!!

اونقدر حالم این روزا بده که حوصله خودمم ندارم چه برسه وبلاگم...

اما آخرشم هرچی تنهاتر میشم بیشتر یاد اینجا می افتم...

انگار تنها جائیه که دارم...

کاش میشد دستامو بذارم تو جیبمو تا صبح تو خیابونا راه برم...

کاش میشد به جای این همه بغض ، بلند بلند گریه کنم...

کاش یکی بود باهاش حرف بزنم...

کاش یکی بود میپرسید لعنتی چه مرگته؟...

همش کاش...کاش... کاش...

لعنت به این زندگی...

تنها بازدید : 1 دوشنبه 30 دی 1392 نظرات (0)


 به خیلی ها میگیم " دوست"

 

به هرکسی که بتونیم باهاش بیشتر

از یه سلام و یه حال و احوالپرسیِ

 ساده حرف بزنیم .

خیلی از این "دوست"ها ،

دوست نیستن.

همکارن،همکلاسین،فامیل دورن،

 همسایه ن، یه آشنان و ...

"دوست" اونیه که باهاش رازهای

مشترک داری.

اونیه که وقتی دلت گرفت اول

از همه شماره ی اونو میگیری.

اونیه که برای قدم زدن انتخابش

میکنی ...

اونیه که جلوش لازم نیست به چیزی

تظاهر کنی ...

که اگه دلت گرفت بهش میگی

 " دلم گریه میخواد ! "

اونیه که دستت رو میگیره و میگه :

 "میفهمم " .

اونی که نمیخواد براش توضیح

واضح بدی .

اونیه که سر زده خراب میشی سرش.

نمیگی شاید آمادگی نداشته باشه.

چون مهم نیست.

نه برای اون نه برای تو .

حتی اگر خونه ش خیلی کثیف باشه.

یا سرش خیلی شلوغ باشه.

چون همیشه برای تو وقت داره.

دوست اونیه که همیشه برات

گزینه ی اوله.

اونیه که بهت سرکوفت نمیزنه.

تحقیرت نمیکنه. بهت نمیخنده…

بقیه یا همکارن، یا همکلاسین،

 یا فامیل دورن، یا همسایه،

 یا یه آشنان...

همه ی اینا رو گفتم که بگم آدما

عوض میشن اما معیار دوستی

عوض نمیشه...

برای همینه که یکی که تا دیروز برات

 "دوست"بود میشه یه خاطره یا یه

 همکلاسی قدیمی…

بعد اونی که سالها همکلاسی

قدیمیت بود برات میشه "دوست "

تنها بازدید : 3 شنبه 28 دی 1392 نظرات (0)

 

در خانه ي چشمانت،خوش جلوه گري پيدا

زان جلوه نهادستي،در خانه ي ما غوغا

همراه تو گر باشد،روي خوش فردايم

ورنه تن افسرده،كي دم زند از فردا

در دامن عشق من،چون جشني و سودايي

ياد تو سروري را،كرده به دلم برپا

با يك نگه تو شد،غمگيني ما مستي

چون صبح دل انگيزي،شب هاي دل تنها

از هرم نفس هايت،تا گرمي دستانت

شد تشنه ي هر آتش،ديوانه دل شيدا

در دامن تنهايي،گر بي تو بماند دل

هرگز نتوان ماند،از ما اثري برجا

همراه تو مي مانم،گر با تو خطر باشد

عاشق شده ام عاشق،پروا نكنم پروا

با من تو اگر باشي،بر مه نتوان افتد

هرگز نگه هامون،با روي تو در شبها

تنها بازدید : 2 شنبه 28 دی 1392 نظرات (0)
                 ﺑﻴﻤﺎﺭِ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻯ ﺗﻮﺍﻡ …
           ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺨﻨﺪ …
            عاشق این بیماری ام … 
 
 
      بی تو زتدگی برام هیچ معنی نداره عشقم
پست ثابت
  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعكس، كد موسیقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com
 




 

 

                                     من یک دخترم... 
                         مرا پریشانی موهــــــآیت نـــــه !

                مرا تـــه ریـــش خستـــه ات دیوانـــه میكند

 




 

 

 

                          

سوخته ام ، من یک تنهای دل شکسته ام ، خیلی از زندگی خسته ام
امشب دلم گرفته و چشمهانم شب بلندی را در پیش دارند برای باریدن….
امشب دلم گرفته و شب یلدای چشمانم است ، طولانی ترین شب سال که چشمانم تا سحر خیس است….
می بارد و در تنهایی خودش میماند ، نه کسی است که آرام کند دلم را ، نه صدایی است که تکرار کند اسمم را….
دلم گرفته است و امشب شب یلدا ، در این شب بلند چگونه من سر کنم با غمها؟
شب یلدای غمها رسیده ، و این دل سوخته ، نای رفتن ندارم ، حس ماندن هم ندارم ، پس مینشینم همینجا ، پناه میبرم به خدا….
شاید خدا مرا درک کند، درد دل را بفهمد و با من درد دل کند…
و این چشمهای خیس و آسمان تاریک و این هوای آلوده ، این داستان هم از آغاز در سرنوشت من بوده
کسی نیست اینجا تا حتی صدایش کنم ، بگویم تنها هستم و کمی نگاهش کنم ، بگویم از دردهایم برایش ، دلم این نبود سزایش!
سوخته ام ، من یک تنهای دل گرفته ام ، خیلی خسته ام…
چگونه سر کنم در این شب بلند سال با غمها ، چگونه این شب بلند را بگذرانم بی ستاره ها ، بی مهتاب ، هوای دلم هم در این شب یلدا ابریست ، چشمانم بارانیست ، دلم گرفته و درد من تنهاییست!
هر کسی با عشقش است و در این شب بلند ،خندان
من تنها هم میمانم با این تنهایی بی وجدان…
کاش بودی آن کسی که مرا شکستی و رفتی ، کاش بودی تا مثل گذشته این شب یلدا را با هم بگذرانیم ، در آغوش هم ، نه اینک من تنها باشم و دلم شکسته باشد و در آغوش غم….




 

 

پیرمرد از دختر پرسید:
- غمگینی؟
- نه.
- مطمئنی؟
- نه.
- چرا گریه می کنی؟
- دوستام منو دوست ندارن.
- چرا؟
- چون قشنگ نیستم

- قبلا اینو به تو گفتن؟

- نه.

- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.

- راست می گی؟

- از ته قلبم آره

دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد.

چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد،

عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت...

به راحتی میشه دل دیگران رو شاد کرد حتی با یک حرف ساده.





نوع مطلب :

 

 

دفتر و خودکار خود را برداشته ام و میخواهم چند خطی از تو بنویسم

تویی که در روز خورشید و در شب ماه و ستاره ی منی ...

تویی که مانند پرنده بال پرواز کردن به من دادی و مرا از قفس تنهاییم رها کردی

حال که تو را در کنارم میبینم، حس بی انتها بودن میکنم

حس پرواز در اوج آسمان ها را میکنم، با تو هر روزم زیباتر از روز گذشته است

با تو گذر هر فصل برایم شیرین است مخصوصا فصل پاییز ...

اگر تو نباشی در کنارم عقربه های ساعت برایم نمیچرخد،

اگر هم بچرخد هر ثانیه اش برایم یک عمر میگذرد ...

مرا دیوانه کرده هر لحظه بودن با تو، دیوانه شدم، دیوانه ی عشق تو ...

وقتی به چشمانت مینگرم سرشار میشوم از جمله های زیبا برای تو ...

تو با من چه کردی که دارم می نویسم با تمام وجودم از تو ...





نوع مطلب :
هر روز که میگذرد بیشتر عاشقت می شوم
لحظه به لحظه نفسی از سوی تو
دلم پر میکشد به سوی بلندی ها آنجا که هست آشیانه تو…
هر روز که میگذرد دیروز برایم بهترین خاطره میشود، همه چیز به آن شبی ختم میشود که خاطره هایت برایم یک آواز لالاییست
و من به خواب میروم با صدای لالایی خاطره های تو !
دلم میرود به عمق قلب تو ، میشنود صدای تپشهایی که مرا آرام میکند، غرق میشوم در محبت های تو
تو چه کرده ای با دلم که اینک بی تاب و بی قرارم ، حساب روزها و لحظه ها از ذهنم رها شده
نمیدانم کجا هستم و به کجا میروم ، تنها میدانم به سوی تو می آیم ، تنها لحظه شماری میکنم که تو را ببینم !
هر روز که میگذرد دیوانه تر میشوم ، از عشقت سر ریز میشوم و تشنه ی همیشه با تو بودن
همچو یک ستاره میدرخشی در دل شبهایم ، همچو مهتاب میتابی بر دل پریشانم
تو مرا به کجاها کشانده ای عشقم ، که اینک این احساسم را برای تو نوشتم…
امروز دوستت دارم و تو مرا داشته باش
فردا دوستم داری و من عاشقت میشوم ، تو عاشقم باش و من دیوانه ات میشوم ، تو دیوانه ام باش و من برایت میمیرم ، تو هم به عشقم میمیری و قصه ما تمام میشود، همین میشود که عشقمان همیشگی میشود ، جاودانه میماند تصویر دلهایمان!
هر روز که میگذرد بیشتر به خیالات عاشقانه میروم ، با همین خیالات هست که به تو عشق میورزم، با همین خیالات است که تا ابد با تو میمانم….




نوع مطلب :

 

  

 نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم!
نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند!
آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی!
...
از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم!
باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده !
قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت ، ماندن خاطره هایی که مرور کردن به آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند!
و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ، و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است
پایانی ندارد زندگی ام با تو ، آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو ، فردایی که در آن دیروز را فراموش نمیکنم ، آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم ، که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ، و گرم ترین لحظه ها !
سر میگذارم بر روی شانه های تو ، آرامش میگیرم از صدای تپشهای قلب تو ، دلم پرواز میکند در آسمان قلبت ، میشنوم صدای تپشهای قلبت ، اوج میگیرم تا محو شوم در آغوشت !
تا خودم را از خودت بدانم ، تا همیشه برایت بمانم ،چه لذتی دارد تا صبح در آغوش تو بخوابم!
تا ببینم زیباترین رویاها ، فردا که بیدار میشوم حقیقت میشود همه ی رویاها !
و اینجاست که عاشق خیالات با تو بودن میشوم ، و به عشق این خیالات دیوانه میشوم !
حالا من مجنونم و تو لیلای من ، همیشه میمانیم برای هم ، و میسازیم یک قصه ی عاشقانه دیگر با هم !
بر میگردیم به دیروزی که گذشت ، خاطره ی شیرین فردا بدجور به دل نشست !
و میدانیم زندگی مان عاشقانه خواهد گذشت ، هم دیروز و امروز و هم فرداهایی که خواهد رسید!
           





نوع مطلب :

میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، هوای دلم را داری

میدانم با دلتنگی ها سر میکنی ، بس که اشک میریزی چشمان نازت را تر میکنی...

من که به خیال تو رفته ام به خیالات عاشقانه ،

تو به خیالم پیوسته ای به یک حس عاشقانه

شیشه ی دلتنگی ها را شکسته ایم در دلهایمان،او که میفهمد حال ما

را کسی نیست جز خدایمان

از تپشهای قلبت بی خبر نیستم ، من که مثل دیگران نیستم ،

تو جزئی از نفسهای منی ، تو همان دنیای منی

کاش بیاید آن روزی که تو را در کنارم ببینم ،

خسته ام از این انتظار ، سخت است بی خبر بودن از یار،

آن یاری که مرا در راه نفسگیر زندگی همیشه همراهی میکند ،

آن یاری که هوای دلم را بارانی میکند

مثل یک روز بارانی ، به لطافت همان بارانی که من عاشقانه دوستت دارم

امشب نیز مثل همه شبها ، دلم دارد درونش حرفها ،

بیا تا فرار کنیم از همه غمها ، بیا تا بشکنیم این سد را در بینمان ، تا نباشیم باهم ، ولی تنها

میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، درد مرا داری ،





ن
  

 گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی

گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ، کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی...

نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام

 در لا به لای برگهای زندگی ، نیست برگی که از تو ننوشته باشم ، 

   نیست روزی که از تو نگفته باشم

 امروز آمد و از تو گفتم ،نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم ،

  دلم خالی نشد و گرفته دلم ، کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟

نیستی و حتی سراغی از دلم نمیگیری ، یک روز نباشم که تو مثل من نمیمیری....

 نمیبینی چشمهایم را ، نمیمانی تا دلم را ، به نقطه خوشبختی برسانی ،

مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد از اینکه همیشه تو را خواهم داشت

نمیخواهی دلم را ، نمیدانی راز درونم را ، نمیگذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد




نویسنده: تنها

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    از سایتم راضی هستید؟
    دخملی یا پسر؟
    استقلال یا پیروزی
    آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 5
  • بازدید کلی : 115
  • کدهای اختصاصی

    کد تغییر شکل موس

    كد ماوس